آوای مهر ایرانیان- صدای دلنشین هر ایرانی

مذهبی- داستان -طنز-پیامک-مهدویت

آوای مهر ایرانیان- صدای دلنشین هر ایرانی

مذهبی- داستان -طنز-پیامک-مهدویت

تاثیر شراب

روزی هارو الرشید ملعون برای تفریح به دیوانه خانی رفت. در میان دیوانگان جوان با متانت و آرامی را مشاهده کرد. بااو مشغول صحبت شد و به گمانش رسید که آوردن این جوان به دیوانه خانه ظالمانه بوده. در این هنگام خلیفه شرابی طلبید و خود جامی نوشید وجامی به جوان داد.جوان از گرفتن جام خودداری کرد. هارون اصرار کردتاجام شراب را بگیرد.

جوان دیوانه گفت:

تو شراب مینوشی که مثل من شوی ، اگر من بنوشم مثل چه کسی میشوم.

گرگ ومیش

درروزهای نخست وزیری امیرکبیر ؛یه روز احتشام الدوله عموی ناصر الدین شاه که فرماندار بروجرد بوده به تهران می یاد. وپیش امیر کبیر میره.

امیر کبیر میگه: وضع بروجرد چگونه است.

فرماندار جواب داد: قربان اوضاع به قدری در امن وامان است که گرگ ومیش از یک جوی آب میخورند.

امیر کبیر عصبانی شد و گفت : من میخواهم مملکتی که من صدر اعظمش هستم ؛ آنقدر امن و امان باشه که هیچ گرگی وجود نداشته باشه که در کنار میش آب بخوره.تو میگی میش و گرگ باهم آب بخورن.

احتشام الدوله که جوابی نداشت ؛سر به زیر انداخت و چیزی نگفت!